دولت و نظام کشورداری كانادا
پايتخت: اوتاوا – اونتاريو
نوع حکومت: دموکراسی پارلمانی و پادشاهی مشروطه
بالاترين مقام رسمی: نخست وزير
سمبل ملی: برگ درخت افرا
جمعيت: جمعيت کانادا در سال 1996, حدود 30 ميليون نفر برآوردشده و يکی از کمترين آمار را ازنظر پراکندگي جمعيت 9/2 نفر در مترمربع در جهان دارا می باشد.
نحوه اداره کانادا
کانادا کشوری سلطنتی است، ساختار حکومت در کانادا از پادشاه يا ملکه بريتانيای کبير، دولت محوری فدرال، دو مجلس سنا و عوام، دولت های ايالتی و فرماندار کل که به عنوان نماينده ملکه اليزابت (يا به طور کلی پادشاه) ايفای نقش می کند، تشکيل شده است. رأی دهندگان کانادا و شهروندان نيز در قاعده اين هرم قرار می گيرند.
پادشاه کشور کانادا ملکه اليزابت دوم است که قانون به امضا و به نام او رسميت و ضمانت اجرايی می يابد.
اين کشور با دارا بودن 10 ايالت و 3 ناحيه توسط دولت های مستقل از هم اداره می شود، که در مجموع زير پوشش دولت فدرال قرار گرفته و کانادای متحد را پديد آورده اند.
نقش ملکه
ملکه اليزابت دوم, مقامی تشريفاتی در کانادا محسوب شده و نماينده وی در سطح دولت فدرال, فرماندار کل و در ايالات, فرمانداران می باشند.
پارلمان کانادا
کانادا دارای پارلمانی مرکب از فرماندارکل و مجالس سنا و عوام می باشد. مجلس عوام قوه قانون گذاری ملی است که اعضای آن را مردم انتخاب می کنند. اين مجلس مرکب از 301 عضو می باشد که اکثر اين افراد, اعضای احزاب سياسی مي باشند.
مجلس سنا بالاتر از مجلس عوام است. نقش آن مورد بررسی قرار دادن قوانينی حکومتی است. مجلس سنا همچنين به موضوعات مهم اقتصادی و اجتماعی رسيدگی می کند. 104 نفر اعضای مجلس سنا که سناتور ناميده می شوند و توسط فرماندار کل طبق توصيه نخست وزير تعيين می شوند. سنا می تواند قوانين را به مجلس عوام پيشنهاد نمايد اما اکثرقوانين به جز در موارد استثنا در مجلس عوام وضع می شوند.
نحوه شکل گيری دولت فدرال
حزبی که در مجلس عوام بيشترين اعضای منتخب را دارا باشد نقش اساسی را در تشکيل دولت به عهده خواهد داشت. در صورتيکه که حزب مذکور 151 کرسی در اختيار داشته باشد بصورت اتوماتيک دولت اکثريت را تشکيل خواهدداد؛ در غير اينصورت از احزاب ديگر جهت تکميل کرسی های باقيمانده جهت تشکيل دولت درخواست همکاری خواهدشد.
همانند اکثر نظام های جمهوری، نخست وزير فدراتيو کانادا نيز رهبر حزبی است که از اکثريت آرا در مجلس عوام برخوردار است. مقام نخست وزيری از جمله مقامات دولتی ای است که در نتيجه پيروزی يکی از احزاب در انتخابات حاصل می شود. نخست وزير و وزرای کابينه را تعيين وبه دولت فدرال و پارلمان معرفی می کند. استعفای يکی از اعضای کابينه منجر به سقوط دولت نمی شود و تنها در صورت استعفای نخست وزير کل کابينه منحل می شود.
قدرت اجرايی واقعی در اختيار کابينه است که تحت نظر نخست وزير عمل می کند. وزيران دولت فدرال کانادا از ميان نمايندگان مجلس عوام و توسط شخص نخست وزير انتخاب می شوند. در ظاهر نخست وزير و کابينه مشاوران حکومت سلطنتی هستند. ولی قدرت اصلی در اختيار کابينه بوده و فرماندار کل با مشورت کابينه عمل می کند. کابينه سياست دولت را تعيين کرده و وظيفه اداره مجلس عوام به عهده حزب پيروز می باشد. دولت کانادا، که به وسيله 25 وزيراداره می شود، وظايفش را در قالب پارلمان فدرال، هيئت ويژه، کميسيون ها و شرکت های ايالتی انجام می دهد.
دولت های ايالتی
هر ايالت دارای دولتی است که به همان ترتيب دولت فدرال انتخاب می شود. رهبر ايالت، فرماندار و نماينده ملکه است. در رأس هر ايالت مسئولی به نام قائم مقام فرماندار کل وجود دارد که فرماندار کل وی را با مشورت و سند ممهور به مهر بزرگ دولت کانادا به اين سمت منصوب می کند. قائم مقام فرماندار کل تا زمانی که فرماندار کل اراده نمايد به وظيفه خود ادامه می دهد. لازم به ذکر است که هر قائم مقامی که پس از شروع اولين نشست پارلمان کانادا به اين سمت منصوب می گردد تا پنج سال پس از انتصاب از کار بر کنار نخواهد شد مگر اين که علت خاصی در اين ميان باشد.
حکومت های ناحيه ای
نواحی جزء واحدهای قلمرو پادشاهی محسوب نمی شوند. قدرت اين نواحی از سوی پارلمان تفويض می شود. همچنين اين نواحی مجامعی را انتخاب کرده که بسياری از عملکردهايشان با پيروی از دولت های ايالتی و فدرال صورت می گيرد.
دولت های محلی
دولت های محلی برای اداره شهرداری ها، شهرها، شهرستان ها و مناطق انتخاب می شوند و دارای ساختار ساده تری نسبت به دولت های فدرال و ايالتی می باشند. دولت های محلی فاقد قدرت قانونگذاری بوده و تابع دستورات تفويض شده از سوی ديگر سطوح دولتی می باشند.
مقام های منتخب از قبيل شهردار، مشاوران، انجمن ها و هيئت مديره مدارس معمولاً به طور رسمی نمايندگی احزاب سياسی را بر عهده ندارند. دولت های محلی وظايفی مانند موارد ذکر شده در زير را در يک شهر يا منطقه بر عهده دارند، که عبارتند از: مدارس، پليس و آتش نشانی، تصيفه آب، سيستم فاضلاب، بازيافت مواد و حمل و نقل عمومی.
نحوه برگزاری انتخابات
انتخابات فدرال بايستی طبق قانون حداقل هر 5 سال انجام شود، گرچه قبل از پايان دوره برگزاری انتخابات امکان پذير می باشد. تعيين روز قطعی انتخابات بر عهده نخست وزير است. انتخابات ايالتی همانند انتخابات فدرال و با همان شرايط انجام می گيرند. انتخابات محلی يا شهری نيز به همين صورت می باشد. ولی جناح های سياسی به صورت رسمی شرکت نمی کنند. مدت زمان بين هر انتخابات شهرداری 2 تا3 سال است.
برای رأی دادن در انتخابات فدرال، شخص بايد شهروند کانادا بوده و حداقل 18 سال داشته باشد. برای انتخابات ايالتی يا داخلی، سن بسته به شرايط ممکن است متفاوت باشد. برای تمام ساختارهای دولتی (اعم از فدرال، ايالتی،محلی) شخص رأی دهنده بايد مدت زمان معينی را در منطقه رأی گيری, زندگی کرده باشد.
ساختار قضايی کانادا
قوانين قضايی کانادا از نظام حقوقی انگليس به قانون عرف گرفته شده که طی ساليان برای جامعه کانادا سازگار گرديده است. حقوق قضايی و مدنی ايالت کبک فرانسوی نشين بر مبنای حقوق مدنی فرانسه شکل گرفته است.
ايالت های کانادا هر يک قوانين و آيين دادرسی مدنی خاص خود را دارند و هر چند برکل سرزمين کانادا قوانين کلی قضايی و مدنی دولت فدرال حاکم است، اما در بسياری از موارد به خصوص در حقوق مدنی هر ايالت ويژگی ها و خصوصيات خاص منطقه ای آن منطقه حکمفرما می باشد. قوانين مدنی کانادا توسط مقامات ايالتی و آيين نامه های شهر داری تدوين می گردند. قوانينی که توسط پارلمان فدرال تصويب می شود مشمول کل کشور است، و قوانينی که توسط مجلس قانون گذاری ايالت ها وضع می گردد در حدود حوزه قضايی همان ايالت رواج و قابليت اجرايی دارد. در اين ميان هر چند در مواردی ممکن است قوانين ايالتی با قوانين فدرال اختلافی داشته باشند، اما ساختار اصلی حقوقِ جزايی کانادا که توسط مجلس قانون گذاری فدرال وضع می گردد برای کل کشور يکسان است.
براساس قانون اساسی کانادا، در ساختار حکومتی اين کشور تفکيک قوا وجود دارد. به همين جهت قوه قضاييه و قضاوت اجباری به پاسخگويی در برابر پارلمان يا قوه مجريه ندارند. بر همين اساس قضاوت ايالتی يا فدرال را نمی توان به خاطر عملی يا سخنی که به اقتضای کار قضايی صورت گرفته، تحت تعقيب قرار داد.همچنين بر اساس قانون اساسی عزل قاضی فدرال يا ايالتی تنها به پيشنهاد فرماندار کل و تصويب هر دو مجلس سنا و عوام امکان پذير است.
فرهنگ چندگانه
پديده چند فرهنگی که در جامعه کانادا به وضوح مشاهده می شود از سياست مهاجر پذيری اين کشور ناشی گرديده است. در اين راستا، پس از انعقاد پيمان اتحاد کنفدراسيون، در سال 1867، ميانگين افرادی که از نقاط مختلف جهان به اين کشور مهاجرت نموده اند از7 درصد به 25 درصد افزايش يافت.مردم بيش از 200 کشور جهان به اين کشور مهاجرت نموده و به همراه خود آداب و رسوم، فرهنگ و سنت های مختص خود را نيز به جامعه کانادا وارد ساخته اند، به طوری که امروزه از هر 4 کانادايی يک نفر دارای پيشينه قومی و فرهنگی متفاوت با مردمان انگليسی يا فرانسوی می باشد. دولت فدرال، در سال 1971، با در نظر گرفتن اين مطلب که ساختار دو زبانی و اصل چند فرهنگی از ارکان مهم جامعه کانادا به شمار می روند، سياست چند فرهنگی را به رسميت شناخت. بر اين اساس افراد مهاجر ايجاد ارتباط و سازگاری با جامعه کانادا يکی از 2 زبان رسمی اين کشور را فرا می گيرند، ولی در عين حال در انجام دادن مراسم سنتی و آداب و رسوم فرهنگی خود آزاد بوده و دارای اختيار کامل می باشند.
فرهنگ اين کشور عموماً برگرفته از فرهنگ امريکا تلقی می گردد. علی رغم صحت اين امر در برخی موارد در چند سال اخير تلاش های بسياری از سوی کانادايی ها برای احيا و نوع آوری فرهنگی کشور صورت گرفته است که در عرصه های مختلف هنری و فرهنگی از جمله ادبيات مکتوب، سينما، تئاتر، نقاشی و صنايع دستی به چشم می خورد.
© 2024 Canadian Better Life Immigration